صبح شد راه شهر و برزن پرس
باده بستان و مصرف از من پرس
گردن شیشه گیر و غبغب جام
از حریفان سراغ گلشن پرس
حوری از لولیان شهر بخواه
نرخش از شاهدان هم فن پرس
نه ادب را مجال و یارا ده
نه حیا را مقام و مسکن پرس
عمل عاصیان کن و پس از آن
نقض میعاد از برهمن پرس
حشر اموات خاک تحقیق است
این خبر را از بهار و بهمن پرس
در چمن حشر نیستان کردند
راز خاک از زبان سوسن پرس
اجر مستی عمای نرگس دان
جرم تیزی ز خار الکن پرس
عمرها عیب دوستان گفتی
وصف خود ساعتی ز دشمن پرس
سخن راست صادقان گویند
گر «نظیری » نگوید از من پرس