از نیاز و طاعتم مقصود دیدارست و بس
چون شود روز قیامت با توام کارست و بس
بس کمر در خدمت گبر و برهمن بسته ام
این که می سازم ردا و خرقه زنارست و بس
نکته ای از دوست بر خاطر گران آورده ام
هرکه از گلزار می آید گلش بارست و بس
دیده بهر ابتلا صد جا فریبم می دهد
گرد دل هرچند می گردم همین یارست و بس
تا به گردن شیخ در قرض نماز و روزه است
گر به تحقیقش ببینی ریش و دستارست و بس
جذبه خاص عنایت کی دلیل ما شود
دستگیر ما ضعیفان ناله زارست و بس
نه دم صوفی صفا بخشد نه راز خلوتی
روشنی دل ز فیض چشم بیدارست و بس
یوسف از بیع «نظیری » رفته بیرون بارها
در همه بازار قلاشی خریدارست و بس
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.