گنجور

 
نظیری نیشابوری

سخن گویید با من کمتر امروز

که دارم دل به جای دیگر امروز

چنان سودا مزاجم را گرفته

که تلخم می نماید شکر امروز

چنان اشکم به خشک و تر رسیده

که چوبم می نسوزد آذر امروز

ز بس طوفان درو بامم گرفته

فراز بام می یابم در امروز

سمند عشق را زین برگرفتم

خرد را می نهم جل بر خر امروز

به کفر این صنم گر دین نبازم

نویسندم ملایک کافر امروز

دو یک می باختم عمری دوشش را

فکندم مهره را در ششدر امروز

درین عشرت که من جان می سپارم

نمی گرید به مرگم مادر امروز

به ظاهر دیده گر صورت پرستست

منم جان را به معنی رهبر امروز

اگر دوران خرد نظمم «نظیری »

کشد حسنش قلم در کشور امروز

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
انوری

قیامت می‌کنی ای کافر امروز

ندانم تا چه داری در سر امروز

به طعنه زهر پاشیدی همی دی

به خنده می‌فشانی شکر امروز

دو هاروت تو کردی بود جان بر

[...]

یغمای جندقی

به کام غیر گردد اختر امروز

بود خون جگر در ساغر امروز

فایز

پی تعظیم قدر دلبر امروز

زخاور خور فرود آرد سر امروز

برون آرند بهر یار فایز

زکه زر و ز دریا گوهر امروز

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه