به بیرحمی دلی دارد دل صیاد از آن خوشتر
زبانی در کنایت سیلی استاد از آن خوشتر
به خود قیدی نداری با وجود حسن و زیبایی
ز هر خوبی که داری خاطر آزاد از آن خوشتر
فریب خنده میخواند عتاب غمزه میراند
ز خوبان خوش بود مهر و وفا بیداد از آن خوشتر
چو دریا میکشم دم در خود و در جوش میآیم
که خاموشی خوشش میآید و فریاد از آن خوشتر
ز بیدادش نمینالم گَرَم زیر و زبر سازد
بنایی کو کند ویران نهد بنیاد از آن خوشتر
نثاری بر رخ او صد عوض در زیر لب دارد
برو جانی گر افشاندیم صد جان داد از آن خوشتر
«نظیری» جذبهای باعث نصیحت میکند خاصت
اگر فضلی نداری عشق مادرزاد از آن خوشتر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شب هجرم خوش آمد ناله و فریاد از آن خوشتر
فغانم هم خوش و آه دل ناشاد از آن خوشتر
از او خوش مینماید اینکه بد گوید رقیبان را
وگر هرگز از ایشان مینیارد یاد از آن خوشتر
نرنجم هرگز از بیداد و جور آن جفاپیشه
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.