منم مرغ اسیری مضطرب از بیم جان خود
نه ذوق دانه دارم نی امید آشیان خود
دل از امید وصل و بیم هجران کرده ام فارغ
نشسته گوشهای وارسته از سود و زیان خود
ز قوت خویش یابم طعم زهر و شکرها گویم
کزین نعمت تنم پرورده مغز استخوان خود
به باغ روزگار آن خودستا مرغ کهن سالم
که خود می سنجم و خود می سرایم داستان خود
به نزد محرم و بیگانه عیب خویش می گویم
به دشمن می دهم از سادگی تیر و کمان خود
درصد شکوه بر لب می گشاید یاد نومیدی
کسی تا کی زند قفل خموشی بر دهان خود
«نظیری » صبر کن کاین بند از دل بگسلد روزی
هنوز امیدوارم میکنم ضبط زبان خود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از زبان مرغی اسیر است که به اضطراب و ترس از مرگ اشاره میکند. او نه امیدی به پیدا کردن غذا دارد و نه به داشتن یک آشیانه. از وابستگی به امید وصال و نگرانی از جدایی رهایی یافته و تنها در گوشهای نشسته است. به رغم تلخیهای زندگی، تجربههای شیرین و تلخ را به یاد میآورد و در باغی از روزگار، داستان خود را سروده و زندگیاش را میسنجد. همچنین به عیبهای خود اعتراف میکند و به سادگی به دشمنانش آسیب میزند. او احساس ناامیدی میکند و نگرانی از خاموشی زبانش را به تصویر میکشد، اما همچنان امیدوار است که روزی از این بند رهایی یابد.
هوش مصنوعی: من مانند پرندهای هستم که در اضطراب و نگرانی برای جان خود به سر میبرم. نه اشتیاقی به دانه دارم و نه امیدی به داشتن جایی برای زندگی.
هوش مصنوعی: دل خود را از امید به وصال و ترس از جدایی آزاد کردهام و در گوشهای آرام و بیدغدغه نشستهام، بیاعتنا به منافع و زیانهای دنیوی.
هوش مصنوعی: من از قدرت خود میتوانم طعم تلخی و شیرینی را بچشم و بگویم که از این نعمت، وجودم به خوبی شکل گرفته و جان خود را پرورش دادهام.
هوش مصنوعی: به باغ زندگی، آن پرنده قدیمی که از خود راضی است، سالم و سرحال است. من خودم را میسنجیم و خودم داستان خودم را میسرایم.
هوش مصنوعی: من در حضور دوستان و آشنایان، عیبهای خود را به راحتی بیان میکنم، اما به دشمنان خود، از روی سادگی، سلاحهایم را میدهم.
هوش مصنوعی: این بیت به بیان احساسی عمیق از ناامیدی و بیصدا بودن میپردازد. شخصی که در حال حاضر در دوراهی زندگی قرار دارد، در انتظار لحظهای است که بتواند احساسات و افکارش را بیان کند. او از یادآوری ناامیدیهای گذشته خود رنج میبرد و این احساسات باعث میشود که نتواند به راحتی صحبت کند و همچنان در سکوت باقی بماند. احساسات درونی او در تضاد با حالتی است که در بیرون به نمایش میگذارد.
هوش مصنوعی: صبر کن که این دلیلی که سنگینی میکند، روزی از بین میرود و من هنوز امیدوارم که بتوانم زبان خود را کنترل کنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کسی تا کی خورد چون شمع رزق از استخوان خود؟
به دندان گیرد از افسوس هر ساعت زبان خود
به هر جانب که رو می آورم خود را نمی یابم
چه ساعت بود، حیرانم، زکف دادم عنان خود
مرا چون مهر اگر دور فلک فرمانروا سازد
[...]
بیان روشنی چون شمع دارم خصم جان خود
من آتش نفس در زیر تیغم از زبان خود
شراب غم ندارد جلوه ای در تنگنای دل
خمارآلودم از کم ظرفی رطل گران خود
جنون تر دماغم ناز گلشن بر نمی تابد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.