گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
نظیری نیشابوری

منم مرغ اسیری مضطرب از بیم جان خود

نه ذوق دانه دارم نی امید آشیان خود

دل از امید وصل و بیم هجران کرده ام فارغ

نشسته گوشه‌ای وارسته از سود و زیان خود

ز قوت خویش یابم طعم زهر و شکرها گویم

کزین نعمت تنم پرورده مغز استخوان خود

به باغ روزگار آن خودستا مرغ کهن سالم

که خود می سنجم و خود می سرایم داستان خود

به نزد محرم و بیگانه عیب خویش می گویم

به دشمن می دهم از سادگی تیر و کمان خود

درصد شکوه بر لب می گشاید یاد نومیدی

کسی تا کی زند قفل خموشی بر دهان خود

«نظیری » صبر کن کاین بند از دل بگسلد روزی

هنوز امیدوارم می‌کنم ضبط زبان خود

 
 
 
فانوس خیال: گنجور با قلموی هوش مصنوعی
صائب تبریزی

کسی تا کی خورد چون شمع رزق از استخوان خود؟

به دندان گیرد از افسوس هر ساعت زبان خود

به هر جانب که رو می آورم خود را نمی یابم

چه ساعت بود، حیرانم، زکف دادم عنان خود

مرا چون مهر اگر دور فلک فرمانروا سازد

[...]

حزین لاهیجی

بیان روشنی چون شمع دارم خصم جان خود

من آتش نفس در زیر تیغم از زبان خود

شراب غم ندارد جلوه ای در تنگنای دل

خمارآلودم از کم ظرفی رطل گران خود

جنون تر دماغم ناز گلشن بر نمی تابد

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه