دلم را نور رحمت از وداع جان فرو گیرد
شهادت خانه ام را پرتو ایمان فرو گیرد
دل پرحسرتی دارم که هر سو چشم بگشایم
سرشک حسرتم از دیده تا دامان فرو گیرد
ز بس ساید به هم در کیش طاقت ناوک آهم
خراش سینه ام را سونش پیکان فرو گیرد
ز خرسندی مدان گر بی تو بر بستر نهم پهلو
سرم را اضطراب از زانوی حرمان فرو گیرد
در آن ساعت که آهم گرد راه از چهره افشاند
جراحت های اهل درد را درمان فرو گیرد
به حسرت می سپارم جان، ببند از گریه چشمم را
که گر اشکی بیفتد دهر را طوفان فرو گیرد
اگر آید بجز یاد تو در خاطر «نظیری » را
ز دل تا بگذراند صد رهش نسیان فرو گیرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.