چند از مؤذن بشنوم توحید شرکآمیز را
کو عشق تا یک سو نهم شرع خلافانگیز را
ذکر شب و ورد سحر نی حال بخشد نی اثر
خواهم به زناری دهم تسبیح دستآویز را
ترک شراب و شاهدم بیمار کردست ای طبیب
صحت نخواهم یافتن تا نشکنم پرهیز را
خاکی به باد آمیخته گردی ز جا انگیخته
آبی به مژگان میزنم گرد غبارانگیز را
نی عشق افزاید بر این نی مهر زیبد بیش ازین
کی مانده ظرف قطرهای پیمانه لبریز را
پیوسته ابرو در کشش همواره مژگان در زدن
تا کی کسی بر دل خورد این دشنههای تیز را
سیری «نظیری» زین چمن کز کهنگی گشتی خشن
در باغ نرمی بین به هم خار و گل نوخیز را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به بیان احساسات عاشقانه و دغدغههای معنوی خود میپردازد. او از مؤذنی میخواهد که به جای توحید شرکآمیز، عشق واقعی را به او بیاموزد. ذکرها و نیایشهای معمولی برای او سودی ندارند، و او میخواهد با شکستن بندها و قوانین خود، به عشق حقیقی دست یابد. شاعر از شراب و لذتهای دنیوی صحبت میکند و میگوید که در علامت بیماری است و تا زمانی که از پرهیز رها نشود، بهبودی نخواهد یافت. او به تضاد میان عشق و عواطفش اشاره دارد و از دردها و تیرهایی که بر دلش مینشیند، سخن میگوید. در نهایت، جوانب نگهداری از عشق و زیبایی در کنار چالشهای زندگی را بررسی میکند، و امید به نو شدن و لطافت در میان سختیها را نیز مطرح میکند.
هوش مصنوعی: چند بار باید صدای مؤذن را بشنوم که دانستهها و باورهای نادرست را با ادعای وحدت به من منتقل میکند؟ عشق کجاست که بتوانم معارف و قوانین غیر صحي را کنار بگذارم؟
هوش مصنوعی: صحبت درباره ذکر شب و دعاهای سحر است، اما این کار نه حال مرا بهبود میبخشد و نه تأثیری دارد. من میخواهم تسبیح را به عنوان نمادی از بندگی و یاد خدا به دور کمرم ببندم.
هوش مصنوعی: ترک کردن شراب و دیدن معشوق، مرا بیمار کرده است. ای پزشک، من تا زمانی که از پرهیز دست نکشم، بهبودی نخواهم یافت.
هوش مصنوعی: من از خاکی که با باد آمیخته شده، گرد و غباری را به دو چشم خود میزنم. این گرد و غبار، نشان از جدا شدن از جایی دارد.
هوش مصنوعی: عشق مانند نی است که هر بار بیشتر میشود و مهر در دل انسان، به اندازهای است که نمیتوان آن را تحمل کرد. دیگر چه زمانی برای این مانده است، وقتی که ظرفی به اندازه یک قطره پر از عشق و احساسات است؟
هوش مصنوعی: چشمهایم به ابروها و مژگانهای زیبای تو معطوف است، اما تا کی باید دلم با این خنجرهای تیز آزار ببیند؟
هوش مصنوعی: شیری در این چمن وجود دارد که به خاطر گذشت زمان و کهنگی، حالا خشن و خشک شده است. در باغ، تمرکز را بر نرم بودن ببین که چگونه خار و گلهای تازه به هم آمیختهاند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
برقع برافگن، ای پری، حسن بلاانگیز را
تا کلک صورت بشکند این عقل رنگ آمیز را
شب خوش نخفتم هیچ گه زان دم که بهر خون من
شد آشنایی با صبا آن زلف عنبربیز را
دانم قیاس بخت خود کم رانم از زلف سخن
[...]
تا شانه شد مشاطه گر آن زلف عنبربیز را
پامال شد مشک خطا در زیر پا شبدیز را
با زاهد بیمار دل برگوی ز افلاطون خم
صحت شود گر بشکند با جام می پرهیز را
گردون اگر بر هم خورد خورشید دیگرگون شود
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.