گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
نظیری نیشابوری

زبان طعنه ما کوته از بریدن نیست

علاج شکوه عاشق به جز شنیدن نیست

ز بس که گشته‌ام از درد انتظار ضعیف

نگاه را به رخت قوت رسیدن نیست

چنان که خانه زندانیان فرود آید

شکسته جان قفس و جرئت پریدن نیست

ز بی تعلقی خویشتن به این شادم

که جان سپردن اگر هست دل طپیدن نیست

به هجر و وصل و ملال و نشاط گریه کنم

در آن دلی که طلب هست آرمیدن نیست

ز تار زلف تو زنار بر میان دارم

بیا که مصلحت پیرهن دریدن نیست

گرفته طبع «نظیری» سؤال از او مکنید

درخت گل نشکفتست و وقت چیدن نیست