حسن از آنپایه گذشته است که در وصف من آید
مگر او پرده براندازد و خود رخ بنماید
رشگم از پرتو خورشید جهانتاب برآید
که همه روز همی روی بدیوار تو ساید
همه ما را بقفا عیب کنند اهل سلامت
کس بروی تو نگوید دل مردم نرباید
وعده قتل من ایکاش بفردا نگذارد
عهد خوبان همه دانند که بس دیر نپاید
چه بود زاهد اگر ذوق حضور تو ندارد
در فردوس ملایک بهمه کس نگشاید
رخ برافروز بگو با گل سوری که ببلبل
ناز مفروش که از زشت رخان ناز نشاید
ساقی ، آبِ طرب انگیز به بیدردان دِه،
درد جامی بمن آور که مرا درد فزاید
خلفی چونتو نزاید مگر از مادر گیتی
تا از اینصورت زیبای دلاویز چه زاید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این اثر، شاعر به ستایش حسن و زیبایی او میپردازد و میگوید که وصف او از توان او فراتر است و تنها خود او میتواند زیباییاش را نشان دهد. شاعر در اشاره به نور خورشید و زیبایی حسن، حسادت خود را ابراز میکند. او از دیگری میخواهد که در حضور حسن از دل مردم بگوید و به این مسئله تاکید میکند که عشق و زیبایی پایدار نیست. شاعر در ادامه بر اهمیت ذوق و لذت حضور حسن تأکید میکند و از ساقی میخواهد که جامی پر از طرب به او بدهد تا دردش را تسکین دهد. در نهایت، او به زیبایی و بینظیری حسن اشاره میکند و میگوید که چنین زیبایی از هیچ مادر دیگری زاده نشده است.
هوش مصنوعی: زیبایی او فراتر از آن است که بتوان آن را توصیف کرد، مگر اینکه خودش پرده را کنار بزند و خود را معرفی کند.
هوش مصنوعی: حسادت من از نور خورشید درخشان برمیخیزد، زیرا هر روز نور آن بر چهرهات میتابد و بر دیوار تو سایه میافکند.
هوش مصنوعی: همه ما به خاطر عیوب خود مورد قضاوت و سرزنش قرار میگیریم، اما هیچکس جرات نمیکند در مورد تو چیزی بگوید؛ زیرا دل مردم به تو تعلق دارد و نمیخواهند خشمگینات کنند.
هوش مصنوعی: ای کاش وعدهی کشتم به فردا نیافتد، زیرا همه میدانند که دوستیهای خوب هرگز طولانی نمیمانند.
هوش مصنوعی: اگر زاهد ویژگی لذت بردن از نزدیکی تو را نداشته باشد، در بهشت فرشتگان به کسی راهی نشان نخواهد داد.
هوش مصنوعی: به زیبایی خود ببال و به گل سرخ بگو که با دمبلبل ناز و دلبرانه صحبت نکند، چرا که زیباییهای ناپسند نمیتواند مانند زیباییهای خوب و دلپذیر باشد.
هوش مصنوعی: ای ساقی، به کسانی که دردی ندارند، میخوشی ببخش. اما به من جامی بده که دردم را افزایش دهد و عزیزترش کند.
هوش مصنوعی: کسی مثل تو نمیتواند به دنیا بیاید مگر از مادر زمین، چون از این چهره زیبا و دلنشین چه چیز دیگری میتواند متولد شود؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چه بود ماه که با روی تو از کوه بر آید
چه زند سرو که با قد تو بالا بنماید
هر کجا بوی تو آمد ز صبا گرد نخیزد
هر کجا روی تو آمد ز سحر صبح نیاید
غمت آورد بدر صبر خرد گفت که حقا
[...]
بخت بازآید از آن در که یکی چون تو درآید
روی میمون تو دیدن در دولت بگشاید
صبر بسیار بباید پدر پیر فلک را
تا دگر مادر گیتی چو تو فرزند بزاید
این لطافت که تو داری همه دلها بفریبد
[...]
روی زیبای تو هر بار که در چشم تر آید
خوبتر باشد از آن ماه که در آب نماید
گری را طرفه نباشد که ربایند خلایق
طرفه آن گوی زنخدان که دل خلق رباید
در به زنجیر ببندد همه وقت و عجب است این
[...]
صبر بسیار بباید پدر پیر و حلاجش
تا دگر مادر کتو چوتو فرزند بزاید
آنکه در پرده دل خلق جهانی بر باید
چه قیامت شود آن لحظه که از پرده بر آید
بر فلک آن نه هلال است که انگشت تماشا
مه برآورده که ابروی تو بر خلق نماید
گر چنین طره پریشان گذری جانب بستان
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.