روی زیبای تو هر بار که در چشم تر آید
خوبتر باشد از آن ماه که در آب نماید
گری را طرفه نباشد که ربایند خلایق
طرفه آن گوی زنخدان که دل خلق رباید
در به زنجیر ببندد همه وقت و عجب است این
که در دولتم آن زلف چو زنجیر گشاید
پیرهن لطف تنت زآنکه بپوشید چه حاصل
آستین تو دو ساعد چو به انگشت نماید
ناله و اشک چو خونابه من از دیده نبینم
این چنین ما تو کنی ای دل و اینها ز تو آید
پیش بالای نو بر طرف چمن سرو سهی را
باغبانان نگذارند که گستاخ برآید
پیش بالای نو بر طرف چمن سرو سهی را
که بسازد غزل و پر گل روی تو سراید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به تجلی زیبایی و جاذبهی چهرهی معشوق اشاره دارد. شاعر میگوید زیبایی چشمان معشوق از زیبایی ماه نیز فراتر است. محبت او باعث میشود دلها را بدزدد و زلفهای او مانند زنجیری بر دلها اثر میگذارد. همچنین اشاره میکند که زیبایی معشوق به تنهایی کافی نیست و ناله و اشک عاشق به خاطر اوست. در نهایت، به باغبانان اشاره میکند که نباید به زیبایی سرو تقدیم کنند و باید از زیبایی و شعر معشوق حراست کنند.整个 آثار表现了对爱的渴望与对美的赞美。
هوش مصنوعی: هر بار که چهره زیبایت در چشمانم تر میشود، از آن ماهی که در آب منعکس میشود زیباتر به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: گری را نمیتوان یافت که به زیبایی و جذابیت کسی که با دلربایی خود، دلهای مردم را میرباید، شایسته باشد.
هوش مصنوعی: همیشه در غم و اندوه به سر میبرم و این تعجبآور است که در این حال، آن موهای زیبای او همچون زنجیری آزاد میشود.
هوش مصنوعی: لباس محبت تو که بر تن پوشیدهام چه فایدهای دارد، وقتی آستین تو با دستانم انگشتنما میشود.
هوش مصنوعی: غصه و اشک من مانند خون از چشمانم جاری است. اما نمیتوانم اینگونه تو را، ای دل، ببینم و بدانم که ریشهی این احساسات از تو سرچشمه میگیرد.
هوش مصنوعی: در بالای تازه، در کنار چمن، باغبانان اجازه نمیدهند که سرو بلند و بیادب سر به رأی بگذارد و خود را نمایان کند.
هوش مصنوعی: در برابر زیبایی و ارتفاع گلبرگ نو، سرو بلند و خوشقد را که در عالم شعر غزل میسازد و زبانی شیرین برای تو دارد، تصور کن.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چه بود ماه که با روی تو از کوه بر آید
چه زند سرو که با قد تو بالا بنماید
هر کجا بوی تو آمد ز صبا گرد نخیزد
هر کجا روی تو آمد ز سحر صبح نیاید
غمت آورد بدر صبر خرد گفت که حقا
[...]
بخت بازآید از آن در که یکی چون تو درآید
روی میمون تو دیدن در دولت بگشاید
صبر بسیار بباید پدر پیر فلک را
تا دگر مادر گیتی چو تو فرزند بزاید
این لطافت که تو داری همه دلها بفریبد
[...]
صبر بسیار بباید پدر پیر و حلاجش
تا دگر مادر کتو چوتو فرزند بزاید
آنکه در پرده دل خلق جهانی بر باید
چه قیامت شود آن لحظه که از پرده بر آید
بر فلک آن نه هلال است که انگشت تماشا
مه برآورده که ابروی تو بر خلق نماید
گر چنین طره پریشان گذری جانب بستان
[...]
ای خوش آن شب که شود روز ، ز در یار درآید
باب اندوه ببندد در شادی بگشاید
گر پری مادر و غلمان بهشتی پدرت نه
آدمیزاده کجا حور پری چهره بزاید
مطرب از نغمه دل مومن و کافر بفریبی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.