صنما زخم دل از چاره اغیار گذشت
زلف بگشا که دگر کار دل از کار گذشت
ایصبا با مه ما گوی که بیمار غمت
بی تو بیزار شد از زندگی زار گذشت
در دلم بود که اظهار کنم حالت عشق
دید در آئینه و کارز اظهار گذشت
باغبانا دگرم جانب گلزار مخوان
آن تنعم که تو دیدی همه با یار گذشت
بخدنگم زد و بگذشت چه فریاد کشم
بر من اینجور و تغافل نه همین بار گذشت
دوش روزم بگذشت از نظر ، آن زلفِ سیاه،
چه دهم شرح که بر من چه شب تار گذشت
ماجرا بین تو که دزدید دل آنخال سیاه
روز روشن زمن و کار بانکار گذشت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از درد و زخم دل خود سخن میگوید که ناشی از عشق و جدایی است. او از معشوق میخواهد که زلف خود را بگشاید و به او توجه کند، زیرا بدون محبت او، زندگی برایش غیرقابل تحمل شده است. شاعر به یادآوری لحظات و خاطرات شیرینی میپردازد که با معشوق داشته و اکنون آنها را گم کرده است. او از شعف و آرامشهایی که تنها با معشوق حاصل میشده، یاد میکند و غم و اندوه ناشی از جدایی را توصیف میکند. در نهایت، به بیان حسرت خود دربارهی عشق و دلبستگیاش میپردازد و شرح میدهد که چگونه روزها و شبها در فراق معشوق گذر کرده است.
هوش مصنوعی: ای محبوب، زخم دل از تدبیر دیگران فراتر رفت. زلفت را بگشا که الان دل دیگر تدبیری ندارد.
هوش مصنوعی: ای صبا، با ماه من بگو که این عاشق بیمار از غم تو، دیگر از زندگی خسته و بیزار شده است.
هوش مصنوعی: در دل من تمایل داشتم که عشق خود را بیان کنم، اما وقتی دیدم که عشق در آئینه نمایان است، از ابراز آن منصرف شدم.
هوش مصنوعی: باغبان، دیگر مرا به سوی باغ گل نبر، زیرا آن لذتی که تو تجربه کردی، همهاش در کنار یارم گذشت.
هوش مصنوعی: مرا با خنجر زد و گذشت، حالا چه فریاد بزنم در حالی که او اینگونه بیتوجهی میکند؟ این تنها مورد نیست و بارها تکرار شده است.
هوش مصنوعی: دیروز روزم بدون اینکه ببینم گذشت، آن زلف سیاه که تو داری، چگونه بگویم که شب تار چه سختی برای من به همراه داشت.
هوش مصنوعی: ماجرایی پیش آمده که تو در روز روشن دل من را به نیرنگ دزدیدهای و این ماجرا از دست من خارج شده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دی چو تیر از برم آن ترک کمان دار گذشت
تا خبردار شدم کار دل از کار گذشت
با وجودی که نه شب دیدهام او را و نه روز
شب و روزم همه در حسرت دیدار گذشت
چه نگه بود که دل از کف عشاق ربود
[...]
عمر در منقبت حیدر کرار گذاشت
حبذا زندگی من که در این کار گذشت
سیف مسلول خداوند که در موقع جنگ
بانک تکبیر وی از گنبد دوار گذشت
شوهر فاطمه طاهره داماد رسول
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.