گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
نیر تبریزی

شد فرشتۀ آب و پیش آمد غمین

خاک بیزان بر سر افراشته زمین

گفت کای نازان به تو جان های پاک

ای تو مقصود از مزاج آب و خاک

باد از فیض دمت در اهتزاز

آتش از تاب غمت در سوز و ساز

ده اجازت تا ز خسف این گروه

افکنم زلزال در صحرا و کوه

یا چو قوم لوط سازم سرنگون

نک زمین بر این سیه بختان دون

گفت شه: آوخ که با خود نیستی

باز کن چشم و ببین با کیستی

می ندانی که ز امر کاف و نون

خاک را من داده ام طبع سکون

شد کلیم از یمن ما صاحب یمین

تا فرو بلعید قارون را زمین

ما سرشتیم این جسوم از خاک و آب

زان بر آمد نام بابم بوتراب

ای فرشته ما یمین داوریم

ما کجا محتاج عون و یاوریم

من ب عمداً خود بر این دریا زدم

پای بر دنیا و ما فیها زدم

رو بهل تا آب او خاکم برد

پاک سوی عالم پاکم برد