گنجور

 
نیر تبریزی

شد فرشته باد بر مرکز نوان

که فرشته آب شد سویش روان

گفت: کای در بحر موسی را دلیل

سوی تو آورده ام صد رود نیل

هین فروزان سیل ها در غرب و شرق

یکسر این فرعونیان را ساز غرق

کن ز بنیاد این سواد مخترم

چون سبا بر کنده از سیل عرم

حکم کن ای نوح تا سازم غریق

جمله در غرقاب طوفان این فریق

آبرا بر قبطیان می ساز خون

ای تو موسی را به وادی رهنمون

گفت: کای افرشتهٔ فرخنده کیش

عذر پیش آور که بردی آب خویش

قدرت الله نیست محتاج مدد

رو فرو خوان قل هُو الله احد

هفت دریا را مکان از مشت ماست

آبها را منبع از انگشت ماست

آب کو بُد حامل عرش مجید

ای فرشته خود ز ما آمد پدید

من نمودم شقّ به موسی نیل را

وارهاندم از وی اسرائیل را

خواهم ار این خاکدان، کردن خراب

می کشم از جنبشی یکسر در آب

امر ما را بسته طوق انقیاد

استطقس آب و آتش، خاک و باد

ای فرشتهٔ آب، راه خویش گیر

ره کز آنجا آمدستی، پیش گیر

آتشم ترسم ز تاب التهاب

آب هایت را کند یکسر سراب

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode