خوبی و بتا از تو جفا دور نباشد
ور جور کنی هست روا دور نباشد
عیبت نتوان کرد که هستی ز وفا دور
خوبی که نباشد ز وفا دور، نباشد
چشمت به جفا خون دلم می خورد اما
این مردمی از ترک خطا دور نباشد
ای کرده فراموش وفا، از تو به یادی
گر شاد کنی خاطر ما، دور نباشد
گفتی جگرت خون کنم و جان به لب آرم
این مرحمت از لطف شما دور نباشد
بر جان من از عشق تو هر لحظه بلایی است
آری دل عاشق ز بلا دور نباشد
خوش می کند امید وصال تو دلم را
این دولتم از لطف خدا دور نباشد
زاهد به جنان وصل تو گر داد عجب نیست
کم همتی از طبع گدا دور نباشد
دارد سخن چند دلم با سر زلفت
گر لطف کند باد صبا دور نباشد
بر جان نسیمی ز تو هر لحظه صفایی است
آیینه معنی ز صفا دور نباشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این ابیات به موضوع وفا و جفا پرداخته و تأکید میکند که خوب و بد نمیتواند از هم جدا باشد. او از درد و رنج ناشی از عشق و نیرنگهای معشوقش سخن میگوید و اشاره میکند که اگر وفا در عشق نباشد، نمیتوان از عیبهای آن چشمپوشی کرد. امید به وصال معشوق دل او را شاد میکند و او معتقد است که لطف خداوند همیشه در زندگیاش وجود دارد. در نهایت، شاعر به زیباییهای عشق و صفای روح اشاره کرده و میگوید که عشق همواره با بلایا و مشکلات توأم است، اما این معضلات جزئی از زندگی عاشقانه هستند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.