امشب از روی تو مجلس را ضیایی دیگر است
دیدهها را نور و دلها را صفایی دیگر است
شرمم از روی تو میآید بشر گفتن تو را
جز خدا کفر است اگر گویم خدایی دیگر است
تا نهادیم از سر دریوزه در کویت قدم
هر زمان از فضل حق ما را عطایی دیگر است
گرچه هست آب و هوای روضه رضوان لطیف
جنتآباد سر کوی تو جایی دیگر است
هرکسی در سر هوایی دارد از مهرت ولی
در سر ما ز آتش عشقت هوایی دیگر است
نیست این دل قابل تیمار و درمان ای طبیب
درد بیمار محبت را دوایی دیگر است
بر در سلطان، گدا هستند بسیاری ولی
بر در آن حضرت این مفلس گدایی دیگر است
خانه مردم ز بس کز آب چشمم شد خراب
هر زمان با آب چشمم ماجرایی دیگر است
چشم مستش گفت: هستم من بلای جان خلق
گفتم ابرو، غمزهاش گفت: آن بلایی دیگر است
گرچه دارند از گل رویش نوایی هرکسی
بلبل جان نسیمی را نوایی دیگر است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.