و در آن وقت امیر بصره پسر با کالیجار دیلمی بود که ملک پارس بود. وزیرش مردی پارسی بود و او را ابومنصور شهمردان میگفتند، و هر روز در بصره به سه جای بازار بودی اول روز در یک جا داد و ستد کردندی که آن را سوق الخزاعه گفتندی و میانه روز به جایی که آن را سوق عثمان گفتندی و آخر روز جایی که آن را سوق القداحین گفتندی، و حال بازار آن جا چنان بود که آن کس را چیزی بودی به صراف دادی و از صراف خط بستدی و هرچه بایستی بخریدی و بهای آن بر صراف حواله کردی و چندان که در آن شهر بودی بیرون از خط صراف چیزی ندادی.
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در آن زمان، امیر بصره، پسر با کالیجار دیلمی بود که در آن دوران حاکم پارس بود. وزیر او مردی پارسی به نام ابومنصور شهمردان بود. هر روز در بصره در سه مکان مختلف از بازار به فعالیتهای تجاری میپرداختند: صبحها در سوق الخزاعه، میانه روز در سوق عثمان و در انتهای روز در سوق القداحین. در این بازار، برای خرید کالا، افراد به صرافان مراجعه میکردند و به جای پرداخت نقدی، بر اساس خط صراف، مبالغ را حواله میکردند و صرفاً در آن سیستم مالی شهر، از دستخط صراف استفاده میشد.
هوش مصنوعی: در آن زمان، امیر بصره فرزند کالیجار دیلمی بود که فرمانروایی بر پارس داشت. وزیر او مردی پارسی به نام ابومنصور شهمردان بود. هر روز در بصره، او سه نقطه از بازار را بررسی میکرد. در آغاز روز به مکانی به نام سوق الخزاعه میرفت، در میانه روز به سوق عثمان و در پایان روز به سوق القداحین میرفت. بازار در آنجا به گونهای بود که هر کس چیزی داشت، آن را به صراف میسپرد و از او رسیدی دریافت میکرد. سپس هر چیزی که نیاز داشت، را خریداری میکرد و هزینه آن را به صراف میداد. در واقع، هرچه در این شهر انجام میدادند، جز رسید صراف، پول نقد دیگری رد و بدل نمیشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.