یمین ممالک ملک فخرالدین
که هم یمن ملکی و هم فخر دین
قبای زر اندود افلاک را
تراز از خط توست بر آستین
اگر عزم تو ترک میدان کند
شود آسمان در مکانی مکین
وگر حزم تو ترک جولان کند
مبتّر شود در زمانی زمین
بسوزد چو ساعی بود قهر او
زحل را اثیر از دم آتشین
بسازد چو داعی بود لطف تو
حمل را ز خام اسد پوستین
عطارد پناها شناسی که من
به شعری رسیدم ز شعر متین
چو زاغ کمان طوطی طبع من
از آن گوشهگیر است و عزلت نشین
که بهر کتابت ز دیوان شاه
جدا همچو جزو رهی شد رهین
اگر یارئی میکنی درخورست
که یارت خدا باد و ناصر معین
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بسی خسرو نامور پیش ازین
شدستند زی ساری و ساریان
شنیدم ز دانا دگرگونه زین
چه دانیم راز جهان آفرین
جزیره یکی بد بیونان زمین
کروتیس بدنام [و] شهری گزین
هزاران درود از جهان آفرین
سوی روضهٔ سید المرسلین
اگر نیستی بندشان داد و دین
ربودی همی این از آن آن ازین
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.