چه نویسم و چه گویم، صفت نگار خود را
به زبان چگونه آرم، غم روزگار خود را
بزنم نوا چو بلبل، بکشم خروش و غلغل
چو به کام خود ندیدم، گل و لالهزار خود را
غم من مگر نگارا، بخورند دشمنانم
تو که دوستی نخوردی، غم دوستدار خود را
بدوان به سوی صیدت، که منم اسیر قیدت
تو مگر نمیشناسی صنما شکار خود را
همه زهر بود ساغر، ز درون گلاب و شکر
تو شکر شدی و دادی، همه زهر یار خود را
ز نخست قطره بودم، شدم از غمت چو دریا
به سرشک پر ز گوهر، بکنم کنار خود را
اگر از غم تو ناصر برود دیار دیگر
به کجا برد ندانم، دل بیقرار خود را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به توصیف درد و غم خود میپردازد و سعی میکند احوالات درونیش را با زیباترین کلمات بیان کند. او از ناتوانی در بیان احساساتش در برابر محبوبش شکایت میکند و به تشبیههای زیبایی از بلبل و گل اشاره میکند. شاعر به احساس اسیری در عشق اشاره میکند و میگوید که غمش مانند زهر سمی است که در ظواهر شیرین عشق پنهان شده است. او به عمق غم و تأثیر آن بر وجودش اشاره میکند و در نهایت ابراز میکند که اگر از غم محبوبش به دیاری دیگر برود، دلش را کجا ببرد، چرا که همچنان به او وابسته است.
هوش مصنوعی: نمیدانم چه بنویسم یا چه بگویم، چرا که نمیتوانم زیبایی محبوبم را به درستی توصیف کنم و همچنین نمیدانم چطور غمهای زندگیام را بیان کنم.
هوش مصنوعی: چون به حال من ارتباطی با زیباییها و لذتها نداشتم، میخواهم مانند یک بلبل آواز بخوانم و فریاد بزنم تا غم و اندوهم را بیان کنم.
هوش مصنوعی: غم من را دشمنانم بخورند، ای نگار؛ تو که دوست منی، چرا باید غم دوست را بچشی؟
هوش مصنوعی: به سوی تو میدوم، ای معشوق، زیرا که من در دام عشق تو گرفتار شدهام. آیا تو نمیشناسی که شکار تو، خودم هستم؟
هوش مصنوعی: هر چه در ساغر بود، تلخی و زهر بود؛ اما از درون تو، مثل گلاب و شکر شیرین شدی و به یار خود دادی.
هوش مصنوعی: از ابتدا مانند یک قطره آب بودم، اما به خاطر اندوه تو به دریا تبدیل شدم. اکنون میخواهم اشکهای پر از گوهرم را کنار خودم قرار دهم.
هوش مصنوعی: اگر ناصر به خاطر غمت به دیار دیگری برود، نمیدانم دل ناآرامم را به کجا ببرم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به تسلئی که دادی نگذاشت کار خود را
بتو باز می سپارم دل بیقرار خود را
چه دلی که محنت او ز نفس شماری او
که بدست خود ندارد رگ روزگار خود را
بضمیرت آرمیدم تو بجوش خود نمائی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.