شرابخانه بهشت است و یار حور من است
بهشت و حور دگر جستن از قصور من است
بیار می که من از خویشتن پریشانم
مرا ز خویش چو غیبت فتد حضور من است
من از تجمل دنیا نمیشوم مغرور
که هر متاع که او میدهد غرور من است
وجود غیر نباشد روا درون دلم
مجالِ غیرِ تو کی در دل غیور من است
شود چو کاه اگر بار خود نهم بر کوه
غبار هجر که در خاطر صبور من است
ز دامن تر خود کف همیزنم بر روی
چو بحر تلخی کامم ز بخت شور من است
ز هجر دیدهٔ ناصر رمد گرفت چه باک
غبار خاک سر کوی او ضرور من است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.