دوشینه میگفت نالان اسیری
کس را نیاید رحم از فقیری
هرکس به یاری در هر دیاری
مائیم و تنها آه و نفیری
من صید ترکی گشتم که دارد
رابرو کمانی وز غمزه تیری
جان را به بوسی دادم که هست او
بسیار بخشی، اندک پذیری
ناصر نه آن است کز تو گریزد
تن را نباشد از جان گزیری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.