گنجور

 
ناصر بخارایی

گر تو در دیدهٔ صاحبنظران ره یابی

دل قوی دار که در صحبت جان ره یابی

پاک گرد از همه چون آب و ز سر ساز قدم

تا تو در صحبت آن سرو روان ره یابی

ساده دل باش و گهر دار چو خنجر همه وقت

تا تو در پهلوی آن موی میان ره یابی

نازخندان لبی و تازه درون باش چو جام

تا مگر بر لب آن تنگ‌دهان ره یابی

راستی پیشه کن و بسته دهان‌ باش چو تیر

تا تو در خانهٔ آن سخت کمان ره یابی

بی‌حقیقت نتوان محرم او شد ناصر

گر یقینت نبود کی به گمان ره یابی