گفتی که چون باد صبا، هر دم میا در کوی من
ناگه مباد از حال من، بوئی برد بدگوی من
موئی شدم در عشق تو، وان موی بر آتش نهم
حقا اگر از یاد تو، خالی شود یک موی من
انصاف مظلومان بده، خود گو که این نیکو بود
من بوسه بر پایت زنم، تو پا نهی بر روی من
هر دم کمانوارت کشم، صد ره به سوی خود ولی
دردا که نتوان یافتن این زور در بازوی من
گر پیش خاک پای تو، از ناف آهو دم زنم
پیش سگان کوی تو، ظاهر شود آهوی من
تو همنشین دولتی، من ره نیابم سوی تو
من درد پرورد غمم، تو کی شناسی خوی من
ناصر اگر در کوی تو، بر بوی وصلت جان دهد
خاک درت را تا ابد، بوئی و یابی بوی من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای خاک پای توسنت افزوده آب روی من
در عشقت از روز ازل با محنت و غم خوی من
هر روز بر شکل دگر خود را به راهت افکنم
باشد ندانی کان منم بینی به رحمت سوی من
در جست و جوی وصل تو آمد به سر عمرم ولی
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.