هر سحرگه در هوای ماه مهرافروز من
زهره در چرخ آورد نالیدن دلسوز من
آسمان در دست من چون حلقهٔ خاتم شود
گر بیابد دست بر وی طالع پیروز من
جیب تا دامن چو صبح از مهر خواهم چاک زد
تا به کی شام فراقش تیره دارد روز من
باغ عیش من ز آه سرد بی برگ و نواست
از کجا باد خزان برخاست بر نوروز من
بخت بدفرجام انگشت ندامت میگزد
زانکه در گوشش نیامد پند نیکآموز من
عاشق درمانده را درمان چه سازی ای طبیب
چون به درمان مینسازد جان درداندوز من
در غم دلبر چو ناصر ناله از جان برکشید
دیدهٔ انجم بدوزد ناوک دلدوز من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گر شبی بازآید از در شمع جان افروز من
بر چراغ مهر و نور صبح خندد روز من
گر مرا روزی خیالش روی بنماید به خواب
مطلع اقبال گردد طالع فیروز من
تا سحر هر شب چو شمع از آتش هجران یار
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.