از عشق همچو آتشم و ناله دود من
باشد کزین میانه بسوزد حسود من
دشمن کجاست، قوت بازوی من کراست
کس را نماند طاقت امساک وجود من
دی کردهام ز دیدن تو سجدههای شکر
دانی تو خود که سهو نباشد سجود من
زاهد زیان تو زمن و سود من ز توست
باشد که نی زیان تو ماند و نه سود من
تا شاهدم ز رخ نگشاید نقاب رلف
روشن یه صد چراغ نگردد شهود من
گر عقل از آن میان نبرد راه در عدم
معلوم کی شود به خیالی وجود من
آبی فشان بر آتش ناصر ز بحر لطف
تا عالمی سیاه نگردد ز دود من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.