در جگر سوز تو دارم، دم نمییارم زدن
آه، آهی بر سر آن هم نمییارم زدن
همدم من آه سرد است، از غم عشقت ولی
ناله از درد تو با همدم نمییارم زدن
هر شب از شمع جمالت تا ابد پروانهوار
دم به دم سوزم ولیکن دم نمییارم زدن
خواب میترسم که گردد در میان ما حجاب
از خیالت دیده را بر هم نمییارم زدن
گل ز شادی خنده زد در باغ و من از سوز دل
همچو بلبل یک نفس بیغم نمییارم زدن
با وجودت سرو را در دل نمییارم نشاند
بیرخت با گل دم خرم نمییارم زدن
قصهٔ درد دل ناصر بگفتم با طبیب
گفت دم زین بیش از مرهم نمییارم زدن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
درد تو در سینه دارم دم نمییارم زدن
آه کز درد تو آهی هم نمییارم زدن
هر سحر تا شب ز زانو سر نمییارم گرفت
دیده شبها تا سحر بر هم نمییارم زدن
جانم آمد بر لب، امّا لب نمییارم گشود
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.