درد تو در سینه دارم دم نمییارم زدن
آه کز درد تو آهی هم نمییارم زدن
هر سحر تا شب ز زانو سر نمییارم گرفت
دیده شبها تا سحر بر هم نمییارم زدن
جانم آمد بر لب، امّا لب نمییارم گشود
دل ز غم خون گشت، لیکن دم نمییارم زدن
سر نمییارم کشید از طرّه عیّار او
پنجه با سر فتنهٔ عالم نمییارم زدن
با که گویم درد خود کز دست این نامحرمان
یک نفس با همدمی محرم نمییارم زدن
گریهام دایم ز شادی برنمیآید، ولی
خندهای هرگز ز دست غم نمییارم زدن
عالم از نوروز خرّم شد ولی زآنم چه سود
من که در عالم دمی خرّم نمییارم زدن
بیلبِ لعلت دلم ریش است مانند جلال
نالهای زین ریش بیمرهم نمییارم زدن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
در جگر سوز تو دارم، دم نمییارم زدن
آه، آهی بر سر آن هم نمییارم زدن
همدم من آه سرد است، از غم عشقت ولی
ناله از درد تو با همدم نمییارم زدن
هر شب از شمع جمالت تا ابد پروانهوار
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.