گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
ناصر بخارایی

عنان عزم سبک سوی یار خویش کنم

رکاب حزم گران در دیار خویش کنم

چو گوهر آورم آن رشتهٔ میان به کنار

ز گریه چند گوهر در کنار خویش کنم

مرا به بیشهٔ خود پیشه صید دل‌ها بود

روم چو شیر و دگر ره شکار خویش کنم

گلی ز گلشن بیگانه گر به ما نرسد

چو نخل خشک قناعت به خار خویش کنم

به روز هجر ز ناصر به غیر نام نماند

غلط بود که از این پس شمار خویش کنم

 
 
 
اوحدی

نظر چو بر لب و دندان یار خویش کنم

طویلهٔ گهر اندر کنار خویش کنم

مرا ز خاک درش شرمسار باید بود

اگر نظر به تن خاکسار خویش کنم

حساب من چه کند یار؟ آن چنان بهتر

[...]

صائب تبریزی

بر آن سرم که وطن در دیار خویش کنم

تأملی که ندارم به کار خویش کنم

کنم چو صیقل فولاد، رویی از آهن

جلای آینه پر غبار خویش کنم

نهم چو آینه روز شمار را در پیش

[...]

قصاب کاشانی

کجاست دیده که رو سوی یار خویش کنم

علاج درد دل بی‌قرار خویش کنم

ز خاک کوی بتان بو غم نمی‌آید

مگر همان به سر خود غبار خویش کنم

چو کرم پیله به خود در تنم شب هجران

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه