هر گه که یاد آرم لبت، از گریه در خون اوفتم
مست و خراب و بیخبر، زان لعل میگون اوفتم
در خواب نازست آن صنم، از حال شبهایم مپرس
مُنعم کجا داند که من، در کنج غم چون اوفتم
یک قطرهام من بر زمین، از ابر رحمت آمده
در خاک غلتان میروم، باشد به جیحون اوفتم
عشق ازل گوید که من، در سینهها پیدا شوم
از روی لیلی هر زمان، در چشم مجنون اوفتم
قانون عشق ای پارسا، از عاشق گمره مجو
زین درد اگر یابم شفا، دیگر به قانون اوفتم
از مسجد افتادم برون، نزدیک شد از دیر هم
این ننگ را من چون کنم، کز دیر بیرون اوفتم
ناصر خراب زلف توست، بگذار تا بیند رخت
چون مار زخمی زد مرا، در بند افسون اوفتم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
باز آمد آن وقتی که من از گریه در خون اوفتم
دامان عصمت بردرم، وز پرده بیرون اوفتم
غمهای خود گویم که آن همدرد را باور شود
گر من به محشر ناگهان پهلوی مجنون اوفتم
سیاره دولت مرا، گر پایه بر گردون برد
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.