منم شبها و اشک سرخ و روی زرد و درد دل
حذر کن شمع من تا برنخیزد آه سرد دل
به جز نوشیدن خون جگر بر خار غم خفتن
ز من گر راست میپرسی، ندیدم خواب و خورد دل
دل من سوز اگر جز میل تو کرده است یا گفته
که من ناراضیام ای جان ز گفتگو و کرد دل
مرا در دل غباری هست که میآید از آن دلبر
خیالش گوئیا اول به دامن رفت گرد دل
عجب منصوبهای افتاد ما را آنکه چشم او
به شکل کعبتین غلتید و از ما برد نرد دل
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.