ظهری کرأس صبح فی ضربة الفراق
خفت عروق جسمی کالعود فی العراق
گمراه شام هجرم، راهم نمای مطرب
مخمور درد دردم، جامی بیار ساقی
از من به شام هجران باقی نماند چیزی
اما به روز وصلت دارم هنوز باقی
کالبدر قد ندرت فی رحلة المثال
کالشمس قد حرقت من نار اشیتاقی
چون چشم خود به شوخی هشیار را چه مستی
چون ابرویت به خوبی جفتی اگر چه طاقی
کام و دهان ناصر شیرین شد از دهانت
باقی الکلام خلوا فی لذة المذاقی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.