گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
ناصر بخارایی

چه مطرب است که امشب بدین مقام رسید

بساخت پردهٔ عشاق و پرده‌ها بدرید

به یک ترانه چنان گرم کرد مجلس را

که می به جوش در آمد، ز گل عرق بچکید

اگر به قول مخالف دلم ز ره می‌رفت

به راه راست در آمد چو صوت او بشنید

رباب نغمهٔ او را ادا نکرد درست

مگر ز راه ادب گوش او همی‌مالید

به زیر لب دهن او چو نای را دم داد

ز ناله نال شد و از لبش به کام رسید

مهی به چرخ در‌آمد که چرخ عالم گرد

رخی به خوبی او با هزار دیده ندید

بخواند گفتهٔ ناصر چو گوهر منظوم

شنید زُهره و در گوش خویشتن کشید