دلبر اگر به کام دل من نمیشود
من راضیام ز دوست که دشمن نمیشود
هرکس که همچو پیر فلک خوشهچین نشد
چون مهر و ماه صاحب خرمن نمیشود
روی بهی نبیند از آسیب دشمنان
تا بر خلیل نار تو گلشن نمیشود
فن من است عاشقی و بی تکلفی
عاقل به فکر واقف این فن نمیشود
خون رز است همچو صراحی به گردنم
شکر است خون خلق به گردن نمیشود
تا ناصر از حجاز نیاید سوی عراق
عشاق را مقام معین نمیشود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.