دوش در مجلس کباب ما ز سوز سینه بود
بیدلان را اشک رنگین بادهٔ دوشینه بود
در دل و چشمم خیال او همه شب تا به روز
همچو مه در چشمهٔ خورشید در آئینه بود
من ازو چون آسمان خالی نکردم دل ز مهر
از چه روی آن ماه را در سینه با ما کینه بود
در سرم تنها نه امروز است ذوق وجد و حال
مدتی شد تا مرا امروز و فردا دینه بود
بادهٔ کهنه به یادت خوردم از روز ازل
گرچه پیمان تازه کردم، عهد من دیرینه بود
همچو نی تجرید کردم جامه پیش پیرِ چنگ
بانگ نی بهتر مرا از خرقهٔ پشمینه بود
دوش ناصر همچو عنقا برد ره در قاف قرب
ارزن زرین انجم زیر پایش چینه بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شب رسید آن شمع کو عمری درون سینه بود
شعله می زد هر چه در دل آتش دیرینه بود
پیش آن محراب ابرو جان خلقی در دعا
همچو انبوه گدا در مسجد آدینه بود
من ندانم زار زارم این چنین بهر چه کرد؟
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.