دردکشان بلا خون جگر میخورند
زهر به یاد لبت همچو شکر میخورند
گاه چو گل غرق خون خار به پا میروند
گاه به مانند شمع تیغ به سر میخورند
دزه صفت عاشقان از کف ساقی درد
جام زراندود مهر وقت سحر میخورند
ساغر و پیمانه را گر بخوری خون رواست
کز لب و دندان تو لعل و گهر میخورند
همت پروانگان بال زد و پر بسوخت
شمع نیاید به بر، گر غم پر میخورند
حاصل ما از قدت، نیست به جز حسرتی
تا چه کسان زان درخت میوه و بر میخورند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.