گنجور

 
ناصر بخارایی

غزل خوانان دف اندر چنگ دارند

به عشاق حزین آهنگ دارند

بُتان مه‌روش چون ذره در رقص

مداری همچو هفت اورنگ دارند

بده ساقی می گلگون که رندان

دلی چون غنچه گل تنگ دارند

مدد کن دم به دم از می که امروز

سپاه عیش با ما جنگ دارند

چه باک از زرد روئی عاشقان را

چو در ساغر می گلرنگ دارند

ز یک جو کمتر آید هر دو عالم

در آن میزان که مردان سنگ دارند

نکو نامی ما ناصر همین است

که اهل نام از ما ننگ دارند