بهشت را سر کوی او نشان دادند
به یاد او همه حوران ز شوق جان دادند
کشید عقل به پرگار وهم دایرهای
چو شد تمام بدان نقطهٔ دهان دادند
چو حرف عشق برین لوح بیست و نه آمد
الف که هیچ ندارد بدان میان دادند
دلم به روز ازل لاف عاشقی میزد
بلا و محنت و رنج و غمش از آن دادند
به آشکار بتان گر دلی ز ما بردند
هزار جان به عوض باز در نهان دادند
غرض حقایق اسرار سرّ وحدت بود
مرا که غوطه در این بحر بیکران دادند
چو گشت حلقه به گوش غلام او ناصر
به ملک عشق به سلطانیش نشان دادند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.