دوش مستان بگذشتند و صلائی کردند
درد دل را ز می پخته دوائی کردند
نوبت شیفتگی بر در میخانه زدند
خطبهٔ عشق تو ایوان سرائی کردند
مطرب آوازه در انداخت که شاهان جهان
منزل امروز به مأوای گدائی کردند
خرقهٔ زهد به یک ساغر می کس نخرید
در خرابات به هر جا که بهائی کردند
مست و دیوانه ز میخانه به گلزار شدند
همدمی با گذر باد صبائی کردند
بزم را ساقی و می زینت و زیبی دادند
باغ را بلبل و گل برگ و نوائی کردند
گاه کام دل خود بر لب ساقی دیدند
گاه صد عیش به بوسیدن ماهی کردند
گاه از بانگ نی آشفته و سرمست شدند
چون بدیدند همه برباد هوائی کردند
جامهٔ ناصر شوریده به جامی دادند
دفترش رهن رباب و دف و نائی کردند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.