از عشق چه گویم که مرا پیش نیامد
وز غم چه نمک ماند که بر ریش نیامد
یک روز دلم رفت به چین سر زلفش
عمری شد و آن خستهٔ درویش نیامد
تیری که توان بر هدف وصل تو انداخت
در شست چه گیریم که در کیش نیامد
هر کس بگرفت از لب شیرین تو کامی
زان نوش مرا بهره به جز نیش نیامد
گفتی که زنم تیغ جفا بر سر عشاق
ای خاک بر آن سر که به سر پیش نیامد
با درد تو خوش بود دل غمزده آن نیز
رنجیده ز ما رفت و دگر پیش نیامد
بیگانه چنان شد که ز بیماری ناصر
واقف شد و روزی به سر خویش نیامد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.