چون ز کویت هر سحر بوئی به گلشن میرسد
غنچه را چاک گریبان تا به دامن میرسد
ما اسیر هجر و دایم در وصال تو رقیب
شاه را گنج و گدا را کُنج گُلخن میرسد
چرخ را از نالهام میبگذرد تیر از سپر
ماه را از آه من آتش به خرمن میرسد
صبحدم بر من بسوزد آسمان را دل ز مهر
گر بدو یک دم زنم زان غم که بر من میرسد
ای دل من چاک هجران تو خواهد یافت وصل
اینک از مژگان رهآورد تو سوزن میرسد
خاطر مهجور درویشی را به مأوا میکشد
قالب رنجور مسکینی به مسکن میرسد
دیده میبیند رخت را، دل همیبیند فروغ
خانهٔ تاریک را نوری ز روزن میرسد
سوی مصر خویش ناصر کوری فرعون را
چون کلیمالله از وادی ایمن میرسد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
زبرگردون آنچه ازکشت تو و من میرسد
دانه تا آید به پیش چشم خرمن میرسد
زبن نفسهاییکه از غیبت مدارا می کنند
غره ی فرصت مشو سامان رفتن میرسد
انتظار حاصل این باغ پر بیدانشیست
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.