با تو برابری رخ حور و ملک نکرد
آن کرد چهرهٔ تو که مهر ملک نکرد
از شرق تا به غرب ز خوبی یگانهای
خورشید ملک خود به کسی مشترک نکرد
بی ابروی هلال تو دل شادمان نشد
دانم یقین که عید کسی روزِ شک نکرد
بر من شبی ز هجر تو هرگز نگشت روز
تا چشم من ز گریه سما را سمک نکرد
خندان نگشت پسته و بیرون نشد ز پوست
تا بر جراحتش لب لعلت نمک نکرد
خط گر چه هست دشمن حسنت، سرش مبُر
کز داغ تیره از ورق ماه حک نکرد
ناصر نیافت وجه زر از دارضرب عشق
صراف عشق حال ورا تا محک نکرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.