دلم در وصل گلروئی نگنجد
خسک با نسترنبوئی نگنجد
از آن دستم به زیر سر ستون است
که اندر زیر پهلوئی نگنجد
به چشمم ز آب دیده صد خرابیست
که آب بحر در جوئی نگنجد
گهر گشته است نظمم لیک بی زر
به گوش هیچ مهروئی نگنجد
تن من گشت موئی وز تو دور است
که ما را در میان موئی نگنجد
چرا بر دیده کردی جای مژگان
به وصل ترک هندوئی نگنجد
نیابد ره به کوی دوست، ناصر
سگ دیوانه در کوئی نگنجد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.