عاشق که دور ماند ز معشوق زنده نیست
بر من مخند بخت که این جای خنده نیست
تا غایبی ز چشم من ای پادشاه حسن
بی تو چه محنت است که بر جان بنده نیست
گلگون اشک راندم و در تو نمیرسم
با آنکه هیچ اسب بدینسان دونده نیست
بر من بلا شده است زبانهای دشمنان
ما را بلای عشق تو تنها بسنده نیست
ناصر ز تو جدا نشود گر شود هلاک
جان کندهام ولی دلم از یار کنده نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
رنگم درین چمن به هوس پر زننده نیست
یعنی پر شکسته به جایی رسنده نیست
عمریست موج گوهر ما آرمیده است
نبض نگه به دیده حیران جهنده نیست
افتادهایم در قدم رهروان بس است
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.