سر امید نهم بر زمین حضرت دوست
به بوی آنکه مشرف شوم به صحبت دوست
نعیم هر دو جهان دادهام بهای غمش
کدام دولت شاهی رسد به دولت دوست
اگر چو شمع ببرند دشمنان سر من
به دوست که نتابم سر از مَحبت دوست
شکایت از غم دوران کمال بی ادبیست
چو روزگار مطیع است بر ارادت دوست
ز دوستان به جفا ترک عهد نتوان کرد
منافعی چو نهان است در مضرت دوست
ندای غیب شنیدست بارها ناصر
که مرد عشق ننالد ز درد و مَحبت دوست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خرابه دل من پر شد از محبت دوست
مباد هیچ دلی خالی از مودت دوست
کدام دولت و فرصت نیافت هر که بیافت
سعادت شرف وصل بار و صحبت دوست
اگرچه در خور او خدمتی نمی آید
[...]
مپوش چشم ز رخسار همچو جنت دوست
که نور چشم فزاید صفای طلعت دوست
به سیم قلب خریده است ماه کنعان را
کسی که هر دو جهان را دهد به قیمت دوست
نهال عمر ابد با کمال رعنایی
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.