چون به کرشمه کژ کنی، طرف کلاه خویش را
قبلهٔ عالمی کنی، روی چو ماه خویش را
چرخ کلاه آفتاب، از سر رشک بفکند
گر تو به چرخ بر زنی، عکس کلاه خویش را
از پی آنکه تا مگر، اسب تو پی بر او نهد
خاک در تو کردهام، روی چو کاه خویش را
شاه پریرخان تویی، ما همه خیل عشق تو
هیچ غمی نمیخوری، خیل و سپاه خویش را
میل به من نمیکنی، چیست بگو گناه من
تا که به عذر بشکنم، سدّ گناه خویش را
زلف سیاه تو مرا، بیدل و بیقرار کرد
تاب چرا نمیدهی، زلف سیاه خویش را
جور و جفا و سرکشی، بس کنی و ستمگری
با تو اگر بیان کنم، حال تباه خویش را
دیدهٔ خون فشان من، هست گواه حال من
گر چه که خون بریختم، بیتو گواه خویش را
هفت فلک بسوزد از، سینهٔ ناصر ای صنم
گر به فلگ بر آورد، شعلهٔ آه خویش را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این اشعار دربارهی عشق و تمنای دل شاعر به معشوقش هستند. شاعر در ابتدا به زیبایی و جذابیت معشوقش اشاره میکند و او را به عنوان قبله عشق توصیف میکند. او از تاثیر عمیق این عشق بر خود و احساساتش سخن میگوید و به جفا و سرکشی معشوق اشاره میکند. شاعر از عدم توجه معشوق به خود ابراز ناراحتی میکند و میخواهد بداند که گناهش چیست. در نهایت، او به درد و رنجی که به خاطر معشوقش تحمل میکند اشاره کرده و میگوید که حتی اگر به عمق درونش در اثر این عشق بسوزد، هنوز به فکر معشوقش است.
هوش مصنوعی: زمانی که با ناز و ادا خود را به کژی میکشی، به راحتی میتوانی به دیگران نشان دهی که چگونه باید به تو توجه کنند و زیبایی چهرهات را همچون ماه نمایان کنی.
هوش مصنوعی: اگر تو به آسمان دست بگذاری و به ستارهها نگاه کنی، کلاه آفتاب به خاطر حسادت از سر تو خواهد افتاد و تصویر کلاه خود را در آسمان میبیند.
هوش مصنوعی: من به دنبال فرصتی هستم که اسب تو بر او بدود و بر خاک او بیفتد، بنابراین چهرهام را چون کاهی در زیر پا قرار دادهام.
هوش مصنوعی: تو همچون شاهی زیبا و دلربا هستی، و ما همگی لشکری از عشق تو هستیم. بنابراین، تو هیچ نگرانی از سپاه خودت نداری.
هوش مصنوعی: چرا به من توجه نمیکنی؟ بگو کجا اشتباه کردهام تا بتوانم با عذرخواهی، مانع گناهان خود را از بین ببرم.
هوش مصنوعی: زلفهای سیاه تو باعث شدهاند که من بیدل و ناآرام شوم. چرا زلفهای سیاه خودت را به من نشان نمیدهی؟
هوش مصنوعی: اگر بخواهم از ظلم و ستم و رفتارت بگویم، حال و روز و وضعیت خراب خودم را نمیتوانم بیان کنم.
هوش مصنوعی: چشمهای گریان من، حال زارم را گواهی میدهند. هرچند که اشکهایم ریخته میشوند، اما بدون تو هیچ چیزی نمیتواند خودم را شناسایی کند.
هوش مصنوعی: اگر ناصر، ای عشق، آه خود را به آسمان فرستد، آسمانها آتش میگیرند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
پیش تو عرضه می کنم حال تباه خویش را
تا تو نصیحتی کنی چشم سیاه خویش را
سرزنشم مکن که تو، شیفته تر ز من شوی
بینی اگر به ناگهان چشم سیاه خویش را
چند به چهره افکنی زلف سیاه خویش را
از نظرم نهان کنی روی چو ماه خویش را
اینقدر از غم توام حال نمانده تا مگر
شرح دهم به پیش تو حال تباه خویش را
شاهی و غمزهات بود خیل و سپاه و کردهای
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.