خوش است عید از آن خوشتر اینکه یار آمد
فراز خنگ فلک ماه من سوار آمد
به یاد زلف و رخش ناله کردهام شب و روز
گل مراد پس از نالهٔ زار آمد
ز لطف و نازکیاش عمر نازنین خواندم
بدان دلیل که چون عمر بر گذار آمد
صبا رساند ز گرد رهش ره آوردی
به بلبلان چمن مژدهٔ بهار آمد
به یاد یار دمی روز عید را خوش دار
که موسم می نوشین خوشگوار آمد
مرا به روز جدائی رسید مژدهٔ وصل
میان موج بلا وعدهٔ کنار آمد
ز ناز سرکشد از آسمان مگر چون مهر
به سایهٔ علم سرور کبار آمد
یگانه صاحب قران عبیدالله
که ذات او اثر لطف کردگار آمد
وزیر عالم عادل که از دل دریا
کفش به وقت سخا ابر در نثار آمد
سپهر رفعت خورشید روی ثابت رأی
قمر عزیمت برجیس اقتدار آمد
پناه و پشت وزارت که ذات کامل او
به عقل عاقلهٔ ملک شهریار آمد
چه سوسنت ندانم زبان خنجر او
که در گلوی مخالف سخن گزار آمد
ز خُلق شامل او شمهای شمال گرفت
که بوی او مدد نافهٔ تتار آمد
زهی رسیده بدان پایهای که از سر دست
زبان کلک تو در ملک کامگار آمد
زهی سکندر ثانی که سد سدهٔ تو
به روز حادثه آفاق را حصار آمد
ترا به ملک زمین و زمان نباشد فخر
که چاکران تو را از زمانه عار آمد
سپهر لاف بلندی و منزلت میزد
چو قدر منزل تو دید شرمسار آمد
دقیقهای که قضا را نهفته با قدر است
به پیش رأی منیر تو آشکار آمد
ز ابر جودت دریا فتاد در لرزه
ز دست جودی تو کان به زینهار آمد
چو صفر پیش تو دینار را شماری نیست
کف کفیل ترا جود بی شمار آمد
به کارزار چو تو کار خصم کردی زار
مخالفان ترا از تو کار زار آمد
چنین که خون عدو خشک شد ز هیبت تو
دوای خشکی او تیغ آبدار آمد
چو بر کنارهٔ فرمان مثال حکم تو دید
زمانه را همه امید در کنار آمد
به عیدگاه گذر کن که نعل یکرانت
برای گوش مه عید گوشوار آمد
قدوم عید مبارک مبارکت بادا
که عید را شرف عید تو شعار آمد
عراق را چو ز طغیان آب چشم رسید
مرا ز خون جگر دجله در کنار آمد
مدایح تو ندارد نهایتی از صدق
دعا به است که هنگام اختصار آمد
همیشه تا که بود دور چرخ بی سر و پای
هماره تا کرهٔ خاک پایدار آمد
تو پایدار بمان تا بقا بود ممکن
که خصم بی سر و پایت به پای دار آمد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
زمانه را دگر آبی به روی کار آمد
که آب روی سلاطین روزگار آمد
صبا به عزم بشارت بگرد شهر سبا
ز پای تخت سلیمان کامکار آمد
عجب اگر دو جهان تن دهد به گنجایش
[...]
به عمر مژده که عیش ابد نثار آمد
شکفته رویی جاوید را مدار آمد
بتاخت در رگ جانها نشاط دیداری
که زود نشئه تر از باده در خمار آمد
نوید قاصد ازان زودتر به وصل کشید
[...]
ببر تو رخت ببستان که نوبهار آمد
شکست شوکت دی شاخ گل ببار آمد
شکفت لاله زخاک و گرفت جام شراب
چو دید نرگس بیمار با خمار آمد
در آب میکده یا رب بگو چه اکسیر است
[...]
چو روزگار شهنشاه کامکار آمد
سپاس ملت و اسلام استوار آمد
غلام شاه ولایت مآب ناصر دین
که تاج بخش سلاطین روزگار آمد
به روزگار شهنشاهیش بسیط زمین
[...]
صبا به شوق در ایوان شهریار آمد
که خیز و سر به در از دخمه کن بهار آمد
ز زلف زرکش خورشید بند سیم سهتار
که پردههای شب تیره تار و مار آمد
به شهر چند نشینی شکستهدل برخیز
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.