گنجور

 
سیدای نسفی

دلبر حلواگرم را هست تیغی دلخراش

از غم او قامتم خم گشت چون حلواتراش

گفتم از آب نباتت کام من شیرین نشد

پشت تیغی زد که شد مغزم چو حلوا پاش پاش

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode