به کف چقماق چون برگیرد آن چرچین فروش من
رسد چون سنگ آواز خریداران به گوش من
ز عکس او دکان از بس که چون آئینه روشن شد
ندارد طاقت نظاره او چشم و هوش من
روم در پیش او هر روز پرسم نقد هر جنسی
بود افزونتر از سوداگران جوش و خروش من
به دستش سیدا چون شانه را با صد زبان بینم
در آید در سخن از رشک لبهای خموش من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این اشعار به توصیف یک معشوق میپردازد که او را با چهرهای زیبا و جذاب میبیند. چهرهٔ او مانند آینهای روشن است که باعث میشود دکان عاشقانهاش از زیبایی او پرنور گردد. عشق و اشتیاق او به معشوق به حدی است که نمیتواند به سادگی از او چشمپوشی کند. او هر روز به دنبال خریدن زیباییها و فنون جدید است و در وجود معشوقش، کلامی پر از شگفتی و راز را میبیند که به زبان نمیآید. عشق و شوق او به معشوق نشاندهندهٔ حالتی عمیق و احساسی است.
هوش مصنوعی: وقتی که آن فروشندهی چادر به کف چکشی که در دست دارد توجه کند، صدای خریداران به وضوح به گوش من میرسد و مانند سنگی محکم است.
هوش مصنوعی: چشم و فکر من به حدی تحت تأثیر زیبایی او قرار گرفته که نمیتوانند به تماشای او ادامه دهند. بهطوریکه تمام دنیا، حتی فروشگاهها و مکانها، از درخشش او روشن شدهاند و من از این زیبایی چنان شگفتزدهام که نمیتوانم به آن نگاه کنم.
هوش مصنوعی: من هر روز در حضور او میروم و از او میپرسم که هر کالا چه ارزشی دارد و آیا افزایش قیمت آن بیشتر از سود تاجران است یا نه، و این موضوع با هیجان و شور و شوق من همراه است.
هوش مصنوعی: وقتی او صحبت میکند، به نظر میرسد که دستش به نرمی و لطافت مانند شانهای است و از بیانش، حسادت لبهای خاموش من نمایان میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خم قامت نبرد ابرام طبع سختکوش من
گران شد زندگی اما نمیافتد ز دوش من
تسلی کشتهام چون موج گوهر لیک زین غافل
که خاکست اینکه مینوشد زبان بحر نوش من
غم عمر تلف گردیده تا کی بایدم خوردن
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.