خداوندا بکن روشن دلم را
برآر از تیره گی آب و گلم را
پر است از گرد کلفت سینه من
به زنگار آشنا آئینه من
گناهی کرده ام اندیشه ناکم
کمر بستست سودا بر هلاکم
شبی گشتم به ساقی همپیاله
تلف شد طاعت هفتاد ساله
خموشم غنچه وار از شرمساری
سرم در جیب گردیده حصاری
خداوندا خطایی سر زد از من
ز نادانی زدم آتش به خرمن
ضمیرم از گنهکاری هراسان
قدم گردیده خم از بار عصیان
سری در جیب دارم از خجالت
ز چشم رفته بیرون خواب راحت
تصورها مرا کردت نسناس
نهاده بر در دل قفل وسواس
از این اندیشه یارب بی قرارم
مگردان ای کریما شرمسارم
چو آتش می زند شهوت زبانه
گرفته نفس شیطان در میانه
ندارم چاره ای غیر از تو یارب
نه در روز است آرامم نه در شب
فدای آستانت کرده ام سر
نرفته هیچ کس محروم از این در
گنه کارم تو غفارالذنوبی
همه عیبم تو ستارالعیوبی
نیم نومید از لطفت رحیمی
نهادم رو به درگاهت کریمی
تو را پهن است دایم خون احسان
گدایان راست امید از کریمان
اگر با من نمی سازی عنایت
ز دستم می رود دامان عصمت
تو را دریای رحمت می زند موج
گنه کاران ز هر سو فوج در فوج
دلم در لرزه همچون شعله بر تن
ترحم گر نسازی وای بر من
زبانم را ز ناشکری نگه دار
دهانم را به بد گفتن مکن یار
چراغ انجمن کن نامه ام را
مده کوته زبانی خامه ام را
گلستانی ده از گلهای بی خار
ز محنت های دورانم نگه دار
ندارم جز تو در عالم پناهی
به غیر از آستانت تکیه گاهی
مرا دایم به عصیانست کوشش
ز من جرم پیاپی از تو بخشش
گناهم بارها بخشیده یی تو
به دامان کرم پوشیده یی تو
زبانم روز و شب در توبه کردن
ولی در دل تمنای شکستن
ز مینا توبه ها کردم شکستم
کشد شرمندگی ساغر ز دستم
بکن از لطف یارب دستگیری
جوانی را رسانیدی به پیری
بده از آب رحمت شست و شویم
مکن روز جزا بی آبرویم
نگه دار از حوادث های ایام
که تا از عفو تو گردم نکونام
اگر لطفت مرا گردد حمایت
نیابد در دل من راه غفلت
به غفلت رفت ایام جوانی
شده پیدا در اعضا ناتوانی
پشیمانم ز کردار بد خویش
هراسانم ز جرم بی حد خویش
برآوردم ز خاطر یاد عصیان
به درگاه تو کردم عهد و پیمان
نگه دار از شبیخون ملامت
سلامت دار تا روز قیامت
مرا روزی که آید سر به دیوار
دلم از غارت شیطان نگه دار
بهار رنگ و بوی من خزان شد
گل امیدواری زعفران شد
به بال سعی روی آورد سستی
پرید از سر هوای تندرستی
نهالم شد درخت سالخورده
ز سر تا پای گردیده فسرده
ز صحبت ها هوس باشد گریزان
گریزان جانب خلوت نشینان
تماشای چمن رفتست از یاد
نظر پوشیده چشم از سرو شمشاد
لبالب کن ز بوی بی وفایی
نمانده با نسیم آشنایی
بیا ساقی که امشب در خمارم
قدح را پر ز می کن خاکسارم
ندارم طاقت اندوه دیگر
بکن لطف و به گردش آر ساغر
بده تا من شوم مست و توانا
جوانی روی آرد چون زلیخا
از آن می تا شوم چون غنچه خاموش
کنم چون غنچه عالم را فراموش
الهی محو کن از دل گناهم
بده در سایه عصمت پناهم
توانایی در اعضایم کرم کن
به سرسبزی عصایم را علم کن
شوم در دیده ها چون سرو ممتاز
به گلزار جهان گردم سرافراز
بده یارب به طاعت استقامت
که سازم عمر باقی صرف طاعت
مکن بیرون ز خاطر سیدا را
به گل باشد سری باد صبا را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن با بیانی احساساتی و دعاگونه به خداوند نوشته شده است. شاعر از خداوند میخواهد که نور حق را به دل او بتاباند و او را از تیرگیها و گناهانش پاک کند. او از شرم و پشیمانی ناشی از گناهانی که انجام داده، صحبت میکند و به احساس ناامیدی و عذاب وجدان خود اشاره میکند. شاعر تأکید میکند که تنها پناهش خداوند است و از او درخواست رحمت و بخشش دارد. او از دوران جوانی و از دست دادن فرصتها میگوید و از خدا میخواهد که به او قدرت توبه و استقامت در طاعت عطا کند. در پایان، او امیدوار است که با لطف خداوند، بتواند دوباره به راه راست برگردد و زندگیاش را در مسیر بندگی و طاعت سپری کند.
هوش مصنوعی: ای خدا، دلم را روشن کن و از تاریکیها و غمهایم آزادم ساز.
هوش مصنوعی: سینه من پر از غم و درد است، مانند آینهای که زنگار روی آن نشسته و به خوبی نمیتواند خود را نشان دهد.
هوش مصنوعی: کاری کردهام که فکر کردن به آن باعث شده دلم شکست بخورد و این فکر مرا به سوی نابودی کشانده است.
هوش مصنوعی: یک شب به ساقی و همپیاله خودم رسیدم، و این باعث شد که تمام عبادت و تلاش هفتاد سالهام بیفایده و هدر برود.
هوش مصنوعی: من ساکت و شرمندهام، مانند غنچهای که بسته شده و سرم را در آغوش خود پنهان کردهام.
هوش مصنوعی: پروردگارا، از روی نادانی اشتباهی از من سر زد که به آتش کشیدم حاصل و زندگیام را.
هوش مصنوعی: ضمیر من از گناهانم میترسد و به همین دلیل، قدمهایم خم شده و زیر بار نافرمانی سنگینی کردهام.
هوش مصنوعی: از خجالت، سرم را در جیبم پنهان کردهام و نمیتوانم به راحتی بخوابم.
هوش مصنوعی: تصورات و خیالات من تبدیل به مانعی شده که مانند قفلی بر قلبم را بسته است و باعث شده احساس وسواس کنم.
هوش مصنوعی: پروردگارا، مرا از این اندیشهها و حالت بیقراری دور نگردان، زیرا به خاطر شرمندگیام، در تنگنا هستم.
هوش مصنوعی: وقتی شهوت به شدت شعلهور میشود، نفس شیطانی در وسط میآید و آتش بر پا میکند.
هوش مصنوعی: من هیچ راهی جز تو ندارم، ای کاش! نه در روز میتوانم آرامش داشته باشم و نه در شب.
هوش مصنوعی: من جانم را فدای درگاه تو کردهام و هیچکس از این در بینصیب نمانده است.
هوش مصنوعی: من در گناهکار بودن خودم شک ندارم، اما تو ای پروردگار، با رحمت و بخشش خود همواره عیبهایم را میپوشانی.
هوش مصنوعی: نیمه ناامید از لطف تو هستم و به درگاه تو که کریم و بخشندهای روی آوردهام.
هوش مصنوعی: برای تو همیشه خون مهربانی گدایان گسترده است و امید تو از نیکوکاران پیدا میشود.
هوش مصنوعی: اگر با من همسان نباشی، توجه و لطف من از دست خواهد رفت و ناپاکی به وجود خواهد آمد.
هوش مصنوعی: رحمت تو مانند دریایی است که به خاطر گناهان بسیاری از انسانها، امواجی از توجه به سوی آنها جاری میشود.
هوش مصنوعی: دل من همچون شعله در حال لرزیدن است و اگر به من ترحم نکنی، وای بر من.
هوش مصنوعی: از حرف زدن بد و بیجا، خودداری کن و زبانم را از ناشکری بازدار. لطفا دهنم را به گفتن حرفهای ناپسند وادار نکن، ای یار.
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر از چراغ روشنی که در جمع وجود دارد، خواسته تا نامهاش را به دقت و کامل بخوانند و اشاره کرده که نباید به دلیل حوصله سر رفته یا کم حرفی، نامهاش را کوتاه و مختصر در نظر بگیرند.
هوش مصنوعی: ای کاش باغی پر از گلهای بدون خار به من هدیه کنی تا از دردها و سختیهای زندگیام محافظت کند.
هوش مصنوعی: در تمام دنیا فقط تو را دارم و هیچ پناهی جز درگاه تو پیدا نمیکنم که به آن تکیه زنم.
هوش مصنوعی: من همیشه در حال خطا کردن هستم، ولی تو هر بار که مرتکب اشتباه میشوم، مرا میبخشی.
هوش مصنوعی: تو بارها گناهانم را بخشیدهای و به خاطر رحم و کرم خود، همچنان به من محبت میکنی.
هوش مصنوعی: زبانم همیشه از توبه صحبت میکند و در انتظار عذرخواهی است، اما در دلم آرزو دارم که پیمانم را بشکنم.
هوش مصنوعی: من از مینا نوشیدنیها توبه کردم و شکست بر رنج و شرمندگی است که باعث شده است، جام از دستم بیفتد.
هوش مصنوعی: با لطف و مهربانیات، دست یاری به جوانی که به پیری رسیدی، برسان.
هوش مصنوعی: به ما از نعمت و رحمت الهی بده تا از گناهان خود پاک شویم؛ زیرا در روز قیامت با بیآبرویی مواجه خواهیم شد.
هوش مصنوعی: از پیشامدهای زمان بپرهیز، تا زمانی که از لطف و بخشش تو عزیز و محترم بمانم.
هوش مصنوعی: اگر محبت تو شامل حالم شود، هیچ وقت در دلم جایی برای غفلت نخواهد ماند.
هوش مصنوعی: در بیخبری، روزهای جوانی از دست رفت و حالا در بدن نشانههای ناتوانی دیده میشود.
هوش مصنوعی: من از کارهای ناپسند خود پشیمانم و از گناهان بیشمارم ترسانده میشوم.
هوش مصنوعی: من به یاد عصیان خود، عهد و پیمانی در مقابل تو بستم و از دل خود آن را دور کردم.
هوش مصنوعی: از انتقادها و سرزنشها خودت را محافظت کن و سعی کن تا آخرین روز زندگیات از آنها دور باشی.
هوش مصنوعی: هر گاه روزی فرا برسد که من به دیوار دلم سر بگذارم و تسلیم شوم، از آسیبها و فریبهای شیطان من را محافظت کن.
هوش مصنوعی: بهار و زیبایی زندگی من به خزان و افسردگی تبدیل شده و امیدواریم که مانند زعفران شکوفا شویم.
هوش مصنوعی: با تلاش و پشتکار، کماهمیت بودن و سستی کنار گذاشته میشود و فرد به سمت سلامت و نشاط پیش میرود.
هوش مصنوعی: درختی که سالها از عمرش گذشته، حالا از سر تا پا پژمرده و بیبرگ و بار شده است.
هوش مصنوعی: از گفتوگوها، آدمی به خواستهها و تمایلات خود دور میشود و به سمت کسانی که در تنهایی و خلوت زندگی میکنند، میل پیدا میکند.
هوش مصنوعی: چمن را فراموش کردهام، دیدن آن دیگر برایم اهمیت ندارد و چشمم دیگر به درختان سروی و شمشاد نمیافتد.
هوش مصنوعی: پر از عطر بیوفایی شده، دیگر با نسیم آشنا نیستیم.
هوش مصنوعی: بیا ای ساقی، چون امشب غمگین و پریشانم، لیوان را پر از شراب کن که من زندگی ساده و خاکی دارم.
هوش مصنوعی: دیگر نمیتوانم اندوه و غم را تحمل کنم، لطفاً به من کمک کن و یک بار دیگر لیوان شراب را به دوران درآر.
هوش مصنوعی: بده تا من مست و توانمند شوم، جوانی که زیبایی را به یاد زلیخا بیاورد.
هوش مصنوعی: از آن شراب میخواهم که مانند غنچهای ساکت و بیصدا شوم و جهان را به کلی فراموش کنم.
هوش مصنوعی: خداوند، گناهانم را از دل من پاک کن و در سایهی پاکی و مصونیت خود، به من پناه بده.
هوش مصنوعی: لطفا به من قدرت و توانایی ببخش تا به شکوفایی و رشد دست یابم.
هوش مصنوعی: میخواهم در نظرها مانند سرو برجستهای باشم و در دنیای هستی با افتخار و شادابی زندگی کنم.
هوش مصنوعی: ای خدا، به من نیروی استقامت در عبادت عطا کن تا عمرم را صرف بندگی خود کنم.
هوش مصنوعی: نگذار که یاد سید برایت محو شود، زیرا بوی گل در نسیم صبا همراه اوست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.