فصل نوروز است میآید هوای تازهای
بلبل و گل را شده برگ و نوای تازهای
بر سر افتادگان افتاده سودای لباس
سرو میخواهد درین موسم قبای تازهای
حلقه تسبیح خود کردند حقگویان جدید
فاخته افگنده در گردن ردای تازهای
داده خورشید فلک تبدیل جای خویش را
تا شود آیینهرویان را صفای تازهای
میتوان دانست همچون شیشه می سیدا
در دل هر کس که باشد مدعای تازهای
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.