گنجور

 
سیدای نسفی

تا به کوی آن نگار سیمبر جا کرده ام

خانه یی از سیم بهر خویش برپا کرده ام

از برای سیم دنیا پا در این ره مانده ام

شهر و صحرا از نسیم اشک دریا کرده ام

تا نریزد آبروی لنگر من بر زمین

از چپ و از راست آغوش نظر واکرده ام

چون سپند روی آتش هست کارم جست و خیز

در عجایب منزلی امروز مأوا کرده ام

همچو تار سیم هر دم می خورم صد پیچ و تاب

سیدا تا دار دنیا را تماشا کرده ام

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
محتشم کاشانی

این منم کز عصمت دل در دلت جا کرده‌ام

این منم کز عشق پاک این رتبه پیدا کرده‌ام

این منم کز پاکبازی چشم هجران دیده را

قابل نظاره آن روی زیبا کرده‌ام

این منم کز عین قدرت دیدهٔ اغیار را

[...]

کلیم

موشکافی‌ها در آن اندام زیبا کرده‌ام

تا کمر را در میان زلف پیدا کرده‌ام

نیستم راضی که سر بر کرسی زانو نهم

تا هوای سربلندی را ز سر وا کرده‌ام

دیده خواهش نبیند توتیا سازی چو من

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه